۱۳۸۷ فروردین ۹, جمعه

امیر فرشاد ابراهیمی در خطر...




دیشب ساعت 11:11 دقیقه با تلفنی از امیر فرشاد ابراهیمی همه چیز شروع شد. از فرودگاه آتاتورک استنابول بودو سریع و لرزان جملاتش پشت سر هم حمله ور شد، می گفت برای ملاقات والدینش به ترکیه رفته و در بدو ورود در فرودگاه دستگیر شده است. می گفت که حسابی زدنش و حالش خوب نیست، می گفت مسئولین سفارت ایران در تلاش اند تا او را از ترکها پس بگیرند و با پرواز فردا صبح 9:45 به تهران بر گردانند. نگران بود و صدایش می لرزید. من هم گیج و مبهم فقط گوش می دادم، خلاصه سعی کردم آرامش کنم. تا الان می دانم که خیلی ها از این موضوع با خبرند اما از خود امیر فرشاد بی خبر ماندیم. تلفن اش از کار افتاده و ارتباط قطع شده است. امیدوارم به خیر بگذره...

۱۳۸۶ اسفند ۲۹, چهارشنبه

سفره هفت سین



هفت سال شد که من از هفت سین دور مانده بودم. عید و آوارگی سالها بود که گریبانم را گرفته بود گلویم را می فشرد. سال نو و بهار و لباس نو همه در غربت بی معناست، گویی تکرار بوییدن گلی مصنوعی است. اما امسال دوباره هفت سین بی خبر و سرزده به خانه ام آمد. زیبا تر از هر وقت دیگر، من هرگز در خانه پدری هم چنین سفره ای ندیده بودم. گر چه عید ما فقط سفره نیست اما اینجا در غربت نمی توان توقع عیدی و دید و بازدید داشت. دوستان مجردند و همگی در اندوه روزهای خانه پدری، متاهل ها هم حال و حوصله مجردها را ندارند. خلاصه از هم دوریم و بزرگترها هم کلاً حال و حوصله هیچ کس را ندارند.
حال و هوای من بهاری نیست، شوق ماهی قرمز و پول نو هم ندارم، اما به انتظار بهار می مانم. شاید روزی دوباره برای شاد بودن و عیدی گرفتن. شاید بهاری دیگر در ایران، جایی که شکوفه هایش آشنایند.

۱۳۸۶ اسفند ۲۸, سه‌شنبه

یادی ازاحمد بورقانی



مرد مهربان و خوش طبع سیاست با مرگ زود هنگامش، نامش را در یادها ماندگار ساخت. دوستان و همکاران او این روزها همه جا در وصف خوبیهایش می نویسند و البته مصاحبه هم می کنند، به همت کانون توحید در لندن یادواره مرحوم احمد بورقانی در فضایی صمیمی برگذار شد. سه آشنای احمد، به عنوان سخنران شب دعوت شده بودند. مسعود بهنود، عطاالله مهاجرانی و جمیله کدیور.

آن شب احمد بورقانی را طور دیگر شناختم . از منظر تاریخ و حضور قربانیان و قهرمانانی که در ذهن مسعود بهنود جاوید می مانند. آنانی که میزان سنجش شرافت شعور نسلهای آتی خواهند شد. از نگاه وزیری ادیب که بورقانی را خاطره ای پنداشت در زیبایی رنگین کمان. از نگاه همکاری در خانه ملت، که او را طراح و معمار بسیاری از سیاستها می دانست.
بنا زادهء فقیر و سخت کوش دوران جوانی، در مسیر تند باد حوادث دوران حیاتش به جنگ و جهاد روانه شد و در ساحل میان سالی و عقل به معاونت وزارت بنا زاده ای دیگر در آمد. اما مرحوم بورقانی با سفر شتابان اش، کالبد بی جان اصلاحات را روحی دوباره بخشید و یاران درمانده در اندوهش را نویدی دوباره داد که مرگ می تواند آغازیی برای بهتر اندیشیدن باشد و این فرصتی است تا بفهمیم سر معماران اندیشه را.
عکس: محمود احمدی

۱۳۸۶ اسفند ۲۵, شنبه

شکست اما آبرومندانه


شکست آبرومندانه در نزد ما ایرانیها هزار بار اصیل تر از هر پیروزی سخیف و صدقه محور بوده است. تاریخ خونبار ایران پر از سرافکندگی پیروزمندانی است که در محاسبه شعور تاریخ و وسعت سینه رازمدارش شک کرده بودند. تلاش بسیاری از ما در عرصه سیاست اگر چه به ظاهر به شکست می انجامد اما به لطف استمرار و آگاهی هرگز دستمایه یاس و نامیدی آیندگان نخواهد شد. سیا ست ورزی امروز در ساختار حاکمیت ایران حتی برای فرزندانش هم کاری است دشوار وای به احوال ما مغضوبین . اوضاع آشفته لایه های فعال در عرصه سیاسی و اجتماعی توان کاری منسجم و تاثیر گذار را به حداقل رسانده است.
ثبات سیاسی حاکمیت در گرو مثلث مذهب، ولایت و سپاهیگری است. ترکیب مذهب سیاسی با رهبری ولایت مطلقه در زیر چتر حمایتی قدرت نظامی ایئدولوگ و اصولگرا بدون شک جدی ترین نظام سیاسی است که امروز جهان سیاست با او روبرو شده است. گلایه های نیروهای اصلاح طلب معتقد به نظام نمی تواند موجب تغییر بینش رهبری نظام شود. تفسیرهای افراطی اپوزوسیون سیاسی خارج هم آنچنان آغشته به بدبینی و نفرت شده که توقع تلاشی در مسیر همدلی و همکاری با نیروهای فعال در داخل را هزاران فرسنگ دور تر پدیدار می سازد.
طراح سیاسیت تلفیق سه ضلع این مثلث استادانه تلاش نموده است تا مردم مذهبی را به دست مدیران و مسئولین ولایت مدارا اداره نموده و نهایتاً کیان سیاسی و امنیتی این ساختار را در پناه قویترین نیروی نظامی به پیش ببرد. تمام نیروهای خارج از این مثلث دوست محسوب نمی شوند و حضورشان در ساختار تحمل نمی شود.
تلاش بی وقفهء دانشجویان و زنان و کارگران و دیگر فعالان اجتماعی در محاسبات طراحان امنیتی حاکمیت، امری قابل کنترل تلقی می شود. پیروزی متعدد حاکمیت در کنترل و یا تخریب تلاشهای اجتماعی، اعتماد حاکمیت به مجریان امنیتی را دو چندان نموده است.
تفسیر محدود و سلیقه ای از قوانین اسلام در دستگاه قضایی کشور آنقدر آشکارا دست حاکمیت اسلامی را برای اعمال قدرت باز گذاشته است که نمی توان به صراحت راه حلی برای این اوضاع طرح کرد. بزرگان مذهب یا راساً خود مروج اسلام سیاسی شده اند و اعتراضی به این اوضاع ندارند و یا اینکه موافق نیستند و صلاح اسلام را در حاکمیت سیاسی نمی دانند، اما سکوت پیشه کرده اند.
عصبانیت مستولی در روح اپوزوسیون ادبیات سیاسی را تغییر می دهد و شانس گفتگو با بسیاری از خانواده های سیاسی داخل کشور را ناممکن می سازد. درک سرمای زمستان سیاسی ایران بدون حضور در محیط، کاری است اساساً ممکن اما سخت نیازمند انصاف.
نسل جوان فعال در حوزه سیاست در میان چرخدندهای نفرت ،کینه و دشنام ساحل نشینان آفیت طلب و کینه دشمنی انقلابیون حاکم، بد جوری گرفتار آمده است. خودخواهی و حس بزرگ بینی بسیاری از پیشگامان اندیشه و سیاست به حد اعلا موجبات تهوع را فراهم آورده و دعوای کسالت بارشان تا سرحد مرگ گزنده و حقیر است.حس بی اعتمادی و رقابت غیر اخلاقی در تار پود بسیاری از همین بزرگان مدعی علم وفضل چنان رخنه کرده است که از دیدن و شنیدن کوچکترین انتقادی بر می آشفتند و چشم می بنددند بر تمام باورهایشان.
شاید با تلاش آگاهانه نسل جوان و خروج تدریجی بزرگان مدعی و کم حوصله از سیاست فضای اندیشیدن بیشتر فراهم شود و جامعه در مسیر اندیشیدن راهکار نجات از جهل را بهتر در یابد.
فربد طلایی
عکس: محمود احمدی