شکست آبرومندانه در نزد ما ایرانیها هزار بار اصیل تر از هر پیروزی سخیف و صدقه محور بوده است. تاریخ خونبار ایران پر از سرافکندگی پیروزمندانی است که در محاسبه شعور تاریخ و وسعت سینه رازمدارش شک کرده بودند. تلاش بسیاری از ما در عرصه سیاست اگر چه به ظاهر به شکست می انجامد اما به لطف استمرار و آگاهی هرگز دستمایه یاس و نامیدی آیندگان نخواهد شد. سیا ست ورزی امروز در ساختار حاکمیت ایران حتی برای فرزندانش هم کاری است دشوار وای به احوال ما مغضوبین . اوضاع آشفته لایه های فعال در عرصه سیاسی و اجتماعی توان کاری منسجم و تاثیر گذار را به حداقل رسانده است.
ثبات سیاسی حاکمیت در گرو مثلث مذهب، ولایت و سپاهیگری است. ترکیب مذهب سیاسی با رهبری ولایت مطلقه در زیر چتر حمایتی قدرت نظامی ایئدولوگ و اصولگرا بدون شک جدی ترین نظام سیاسی است که امروز جهان سیاست با او روبرو شده است. گلایه های نیروهای اصلاح طلب معتقد به نظام نمی تواند موجب تغییر بینش رهبری نظام شود. تفسیرهای افراطی اپوزوسیون سیاسی خارج هم آنچنان آغشته به بدبینی و نفرت شده که توقع تلاشی در مسیر همدلی و همکاری با نیروهای فعال در داخل را هزاران فرسنگ دور تر پدیدار می سازد.
طراح سیاسیت تلفیق سه ضلع این مثلث استادانه تلاش نموده است تا مردم مذهبی را به دست مدیران و مسئولین ولایت مدارا اداره نموده و نهایتاً کیان سیاسی و امنیتی این ساختار را در پناه قویترین نیروی نظامی به پیش ببرد. تمام نیروهای خارج از این مثلث دوست محسوب نمی شوند و حضورشان در ساختار تحمل نمی شود.
تلاش بی وقفهء دانشجویان و زنان و کارگران و دیگر فعالان اجتماعی در محاسبات طراحان امنیتی حاکمیت، امری قابل کنترل تلقی می شود. پیروزی متعدد حاکمیت در کنترل و یا تخریب تلاشهای اجتماعی، اعتماد حاکمیت به مجریان امنیتی را دو چندان نموده است.
تفسیر محدود و سلیقه ای از قوانین اسلام در دستگاه قضایی کشور آنقدر آشکارا دست حاکمیت اسلامی را برای اعمال قدرت باز گذاشته است که نمی توان به صراحت راه حلی برای این اوضاع طرح کرد. بزرگان مذهب یا راساً خود مروج اسلام سیاسی شده اند و اعتراضی به این اوضاع ندارند و یا اینکه موافق نیستند و صلاح اسلام را در حاکمیت سیاسی نمی دانند، اما سکوت پیشه کرده اند.
عصبانیت مستولی در روح اپوزوسیون ادبیات سیاسی را تغییر می دهد و شانس گفتگو با بسیاری از خانواده های سیاسی داخل کشور را ناممکن می سازد. درک سرمای زمستان سیاسی ایران بدون حضور در محیط، کاری است اساساً ممکن اما سخت نیازمند انصاف.
نسل جوان فعال در حوزه سیاست در میان چرخدندهای نفرت ،کینه و دشنام ساحل نشینان آفیت طلب و کینه دشمنی انقلابیون حاکم، بد جوری گرفتار آمده است. خودخواهی و حس بزرگ بینی بسیاری از پیشگامان اندیشه و سیاست به حد اعلا موجبات تهوع را فراهم آورده و دعوای کسالت بارشان تا سرحد مرگ گزنده و حقیر است.حس بی اعتمادی و رقابت غیر اخلاقی در تار پود بسیاری از همین بزرگان مدعی علم وفضل چنان رخنه کرده است که از دیدن و شنیدن کوچکترین انتقادی بر می آشفتند و چشم می بنددند بر تمام باورهایشان.
شاید با تلاش آگاهانه نسل جوان و خروج تدریجی بزرگان مدعی و کم حوصله از سیاست فضای اندیشیدن بیشتر فراهم شود و جامعه در مسیر اندیشیدن راهکار نجات از جهل را بهتر در یابد.
فربد طلایی
ثبات سیاسی حاکمیت در گرو مثلث مذهب، ولایت و سپاهیگری است. ترکیب مذهب سیاسی با رهبری ولایت مطلقه در زیر چتر حمایتی قدرت نظامی ایئدولوگ و اصولگرا بدون شک جدی ترین نظام سیاسی است که امروز جهان سیاست با او روبرو شده است. گلایه های نیروهای اصلاح طلب معتقد به نظام نمی تواند موجب تغییر بینش رهبری نظام شود. تفسیرهای افراطی اپوزوسیون سیاسی خارج هم آنچنان آغشته به بدبینی و نفرت شده که توقع تلاشی در مسیر همدلی و همکاری با نیروهای فعال در داخل را هزاران فرسنگ دور تر پدیدار می سازد.
طراح سیاسیت تلفیق سه ضلع این مثلث استادانه تلاش نموده است تا مردم مذهبی را به دست مدیران و مسئولین ولایت مدارا اداره نموده و نهایتاً کیان سیاسی و امنیتی این ساختار را در پناه قویترین نیروی نظامی به پیش ببرد. تمام نیروهای خارج از این مثلث دوست محسوب نمی شوند و حضورشان در ساختار تحمل نمی شود.
تلاش بی وقفهء دانشجویان و زنان و کارگران و دیگر فعالان اجتماعی در محاسبات طراحان امنیتی حاکمیت، امری قابل کنترل تلقی می شود. پیروزی متعدد حاکمیت در کنترل و یا تخریب تلاشهای اجتماعی، اعتماد حاکمیت به مجریان امنیتی را دو چندان نموده است.
تفسیر محدود و سلیقه ای از قوانین اسلام در دستگاه قضایی کشور آنقدر آشکارا دست حاکمیت اسلامی را برای اعمال قدرت باز گذاشته است که نمی توان به صراحت راه حلی برای این اوضاع طرح کرد. بزرگان مذهب یا راساً خود مروج اسلام سیاسی شده اند و اعتراضی به این اوضاع ندارند و یا اینکه موافق نیستند و صلاح اسلام را در حاکمیت سیاسی نمی دانند، اما سکوت پیشه کرده اند.
عصبانیت مستولی در روح اپوزوسیون ادبیات سیاسی را تغییر می دهد و شانس گفتگو با بسیاری از خانواده های سیاسی داخل کشور را ناممکن می سازد. درک سرمای زمستان سیاسی ایران بدون حضور در محیط، کاری است اساساً ممکن اما سخت نیازمند انصاف.
نسل جوان فعال در حوزه سیاست در میان چرخدندهای نفرت ،کینه و دشنام ساحل نشینان آفیت طلب و کینه دشمنی انقلابیون حاکم، بد جوری گرفتار آمده است. خودخواهی و حس بزرگ بینی بسیاری از پیشگامان اندیشه و سیاست به حد اعلا موجبات تهوع را فراهم آورده و دعوای کسالت بارشان تا سرحد مرگ گزنده و حقیر است.حس بی اعتمادی و رقابت غیر اخلاقی در تار پود بسیاری از همین بزرگان مدعی علم وفضل چنان رخنه کرده است که از دیدن و شنیدن کوچکترین انتقادی بر می آشفتند و چشم می بنددند بر تمام باورهایشان.
شاید با تلاش آگاهانه نسل جوان و خروج تدریجی بزرگان مدعی و کم حوصله از سیاست فضای اندیشیدن بیشتر فراهم شود و جامعه در مسیر اندیشیدن راهکار نجات از جهل را بهتر در یابد.
فربد طلایی
عکس: محمود احمدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر